خشونت کودک علیه والدین

خشونت کودک علیه والدین؛ علل، پیامدها و مداخلات گام‌به‌گام

خشونت کودک به والدین یک تابوی خانوادگی است. علل، تفاوت‌ها در سنین کودک و نوجوان، پیامدهای روانی، دلایل سکوت والدین و راهکارهای عملی درمانی را بشناسید.

مقدمه

خشونت خانوادگی معمولاً با تصویر والدینی که به کودکان آسیب می‌زنند شناخته می‌شود. اما نوع دیگری از خشونت وجود دارد که کمتر درباره آن صحبت می‌شود: خشونت کودک علیه والدین (Child-to-Parent Abuse یا CPA). در این پدیده، کودک یا نوجوان با رفتارهای پرخاشگرانه، تهدید، کنترل هیجانی یا حتی خشونت فیزیکی، والدین خود را هدف قرار می‌دهد. این موضوع هنوز در بسیاری از فرهنگ‌ها یک تابو است، اما پژوهش‌ها نشان می‌دهند که شیوع آن رو به افزایش است.

تاریخچه و تحقیقات علمی

مفهوم خشونت کودک علیه والدین نخستین بار در دهه ۱۹۷۰ در ادبیات علمی مطرح شد. یکی از اولین پژوهش‌ها توسط Cottrell (1979) در کانادا انجام شد که نشان داد نوجوانان، به‌ویژه پسران، گاهی برای کنترل خانواده به خشونت علیه والدین متوسل می‌شوند.

در دو دهه اخیر، تحقیقات در بریتانیا، آمریکا، استرالیا و اسپانیا این پدیده را به‌عنوان یک شکل کمتر شناخته‌شده از خشونت خانگی شناسایی کرده‌اند. بر اساس یک مطالعه در انگلستان (Condry & Miles, 2014)، حدود ۱۰٪ از خانواده‌ها تجربه‌ای از خشونت نوجوان علیه والدین داشته‌اند.

مطالعات جدیدتر (Holt, 2016; Simmons et al., 2018) نشان می‌دهند که این خشونت نه تنها در خانواده‌های با سابقه خشونت خانگی بیشتر است، بلکه در خانواده‌های ظاهراً سالم نیز رخ می‌دهد، اغلب در نتیجه مشکلات تنظیم هیجان، فشار تحصیلی، یا رابطه‌ی ضعیف والد-کودک.

تفاوت خشونت در کودکان و نوجوانان

  • کودکان (۶ تا ۱۲ سال):
    خشونت در این سن اغلب به شکل فریاد، پرت کردن وسایل یا لگد زدن بروز می‌کند. ریشه آن بیشتر در مشکل تنظیم هیجان، بیش‌فعالی (ADHD)، اضطراب یا الگوبرداری از رفتارهای خشونت‌آمیز والدین یا رسانه‌هاست. در این سن، خشونت معمولاً ناپایدار و واکنشی است.
  • نوجوانان (۱۳ تا ۱۸ سال):
    در این دوره خشونت می‌تواند سازمان‌یافته‌تر و هدفمندتر شود. نوجوان ممکن است برای رسیدن به خواسته‌هایش از تهدید، تحقیر یا حتی حمله فیزیکی استفاده کند. در این سن، نقش هویت‌یابی، فشار همسالان، مصرف مواد و تعارض قدرت با والدین بسیار پررنگ‌تر است.

چرا والدین سکوت می‌کنند؟

بسیاری از والدین هرگز درباره‌ی خشونت فرزندشان صحبت نمی‌کنند. دلایل سکوت آن‌ها عبارتند از:

  • ترس از قضاوت اجتماعی: «مردم فکر می‌کنند من والد بدی هستم.»
  • احساس شرم: والدین از اینکه کنترلی بر رفتار فرزندشان ندارند، شرمنده می‌شوند.
  • نگرانی برای آینده‌ی کودک: ترس از اینکه اگر موضوع را گزارش کنند، سیستم قضایی یا مدرسه برچسب بزند.
  • وابستگی عاطفی: والدین نمی‌خواهند به فرزندشان آسیب بیشتری وارد شود.

این سکوت، چرخه‌ی خشونت را طولانی‌تر و آسیب‌ها را عمیق‌تر می‌کند.

Case Study (نمونه موردی)

مریم، ۴۵ ساله، مادر یک پسر ۱۵ ساله:
 «پسرم از ۱۲ سالگی شروع به پرخاشگری کرد. اول با داد زدن و پرت کردن وسایل، بعد با هل دادن و تهدید. من هیچ‌وقت به کسی نگفتم چون می‌ترسیدم فکر کنند مادر بدی هستم. اما کم‌کم احساس ناامنی کردم حتی در خانه‌ی خودم. وقتی به مشاور مراجعه کردیم، فهمیدم که او به دلیل اضطراب و فشارهای مدرسه به این شکل خشمش را تخلیه می‌کرد. درمان خانواده و آموزش تنظیم هیجان به او کمک کرد تا مسیر تغییر را شروع کند.»

این نمونه نشان می‌دهد که خشونت همیشه نشانه‌ی «کودک بد» یا «والد بد» نیست، بلکه اغلب نتیجه ترکیب فشارهای محیطی، روانی و ارتباطی است.

پیامدهای خشونت کودک علیه والدین

  • روانی و عاطفی برای والدین: اضطراب، افسردگی، کاهش اعتمادبه‌نفس.
  • خانوادگی: ناامنی در خانه، تعارض شدید بین والدین، تأثیر منفی بر خواهر و برادرها.
  • اجتماعی: انزوای خانواده، افت تحصیلی یا رفتاری نوجوان.
  • نسلی: تکرار چرخه خشونت در آینده (نوجوانی که به والدینش خشونت می‌کند، احتمال دارد در روابط عاطفی بزرگسالی هم همین الگو را تکرار کند).

مداخلات گام‌به‌گام

  1. پذیرش مشکل: سکوت آن را حل نمی‌کند. اولین گام، پذیرش وجود خشونت است.
  2. گفت‌وگو در فضای امن: صحبت با کودک یا نوجوان در زمانی که آرام است، نه هنگام درگیری.
  3. مرزبندی سالم: والد باید روشن کند که خشونت قابل تحمل نیست.
  4. کمک حرفه‌ای: مراجعه به روان‌شناس کودک/نوجوان، خانواده‌درمانی یا کوچینگ والدین.
  5. آموزش تنظیم هیجان: به کودک یاد داده شود چگونه خشم را به شکل سالم بیان کند.
  6. حمایت اجتماعی و مدرسه: درگیر کردن معلمان یا مشاوران مدرسه برای هماهنگی.
  7. در موارد شدید: در صورت تهدید جانی یا آسیب جدی، استفاده از حمایت قانونی و اورژانس اجتماعی.

راهنمای کوتاه برای والدین

در لحظه خشونت:

  • آرام بمانید و وارد بحث هیجانی نشوید.
  • فاصله فیزیکی ایمن ایجاد کنید.
  • به کودک/نوجوان بگویید: «من آماده‌ام وقتی آرام شدی با هم حرف بزنیم.»

بعد از خشونت:

  • بدون قضاوت احساساتش را بشنوید.
  • پیامد رفتارش را روشن کنید (مثلاً محدودیت در استفاده از موبایل).
  • به او نشان دهید که رابطه همچنان مهم است، ولی خشونت قابل تحمل نیست.

برای بلندمدت:

زمان‌های مشترک مثبت بسازید (بازی، پیاده‌روی، گفتگو).

از خدمات تخصصی استفاده کنید.

حمایت اجتماعی (دوستان، گروه‌های والدین، مراکز مشاوره) را فعال کنید.

جمع‌بندی

خشونت کودک علیه والدین یک تابوی خاموش است که بسیاری از خانواده‌ها با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند. این پدیده نه به معنای «والد بد» بودن است و نه «کودک بد» بودن؛ بلکه نشانه‌ای از نیازهای هیجانی برآورده‌نشده، مشکلات تنظیم هیجان و گاهی تروماست.

شناخت آن، شکستن سکوت، و استفاده از مداخلات علمی و حمایتی می‌تواند خانواده را از چرخه‌ی ترس و شرم بیرون بیاورد و به امنیت و ترمیم بازگرداند.

دیدگاهتان را بنویسید

عناوین مطالب